˙·٠•●♥عاشقان ظهور ♥●•٠·˙
12 / 12برچسب: آب, آقا, آه, ابوالفضل, اربعین, اربعین حسینی, اسلام, اشک,ایام محرم, برادر,بهترین برادر,بهترین خواهر,تاب, تاسوعا, تسلیت,تشنه, تشنگی, جانسوز,جگر,حسین, حضرت عباس,خواهر, خورشید, خون, خوناب, داغ, دعا, دلسوز, دین, رشته, روی تو, زینب, ستم,ستم کشیده, سینه زدن,سینه زنی, شعر, شعر محرم, شعر مذهبی, :: 1:3 :: نويسنده : وحید عشق گفتی کربلا آمد به یاد هیبت خون خدا آمد به یاد عشق یعنی جاده ی بی انتها عشق یعنی نوری از سوی خدا عشق یعنی ناله های حیدری عشق یعنی صبر و آه زینبی عشق یعنی غنچه ی نشکفته دل عشق یعنی دامن ام البنین عشق یعنی لرزش عرش و زمین عشق یعنی زخم دوران علی عشق یعنی فرق خونین علی عشق یعنی خانه ای خشت و گلی عشق یعنی درد طفلان علی عشق یعنی یا حسن یا سیدی عشق یعنی کربلا، ماتم سرا عشق یعنی یاحسین یا مرتضی عشق یعنی آتش آن خیمه ها عشق یعنی گریه ی رقیه جان عشق یعنی غصه و دلواپسی عشق یعنی بی کسی در بی کسی عشق یعنی از بدی عاری شدن اشک از چشم دلت جاری شدن عشق یعنی روز و شب در جستجو عشق یعنی با مرادت گفتگو عشق یعنی نفس خود را هی کنی راه دشوار جنون را طی کنی عشق یعنی سر فدای راه دوست عشق یعنی هر چه داری مال اوست عشق یعنی حاجی بیت الحرام دل بریدن ها و حج ناتمام عشق یعنی حامی قرآن شدن عشق یعنی معنی قرآن شدن عشق یعنی ساقی طفلان شدن عشق یعنی صد نشیب و صد فراز عشق یعنی اشتران بی جهاز عشق یعنی تشنگی و قحط آب جسم سرداری به زیر آفتاب عشق یعنی آتش افروخته عشق یعنی خیمه های سوخته عشق یعنی از سوی بالا محک عشق یعنی سلسله ، سیلی ، کتک عشق یعنی گریه در نیمه شبی عشق یعنی ناله های زینبی عشق یعنی ماه غم ماه خدا عشق یعنی علقمه کرب وبلا عشق یعنی هیئت و سینه زنی صبح عاشورا سرت را بشکنی عشق یعنی قصه ی بود و نبود مثل زینب صورتت گردد کبود عشق یعنی غربت نور دو عین عشق یعنی گریه بر داغ حسین عشق یعنی غصه و درد و تعب در حسینیه نشینی با ادب عشق یعنی دلبری عالمین ریزه خواری بر سر خوان حسین عشق گوید غرق عطر و یاس شو عشق خواهی محو در عباس شو عشق را گویم فقط من در یک کلام یا حسین و یا حسین و والسلام نظرات شما عزیزان:
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
درباره وبلاگ گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب و روز در انتظار یارم گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم موضوعات آخرین مطالب پيوندها نويسندگان
|
||
|